این عید هم با خوبی های خودش داره میگذره
با گلم یکم بحثمون شد..اخه روش غیرتیم
اون میخواست کاریو با پسری انجام بده
اولا من به خاطر خودش دوست نداشتم کار کنه
دوما به غیرتم بر میخورد
اما گلم جوری باهام برخورد کرد که من اصلا براش مهم نیستم
خیلی ناراحت شدم..کاش فقط یه بار میومد اینجا
بعد میفهمید چقدر دوسش دارم
و همه کارام برای اونه..حتی حاظر نیستم با دختری باشم
حتی دخترایی که میخواستن باهاشون باشم اصلا جواب ندادم
بهشون..تحویلشون نگرفتم
اگر زهرا فامیلمون بود همچین رفتاری باهام نمیکرد
اگه میدونست خیلیا دلشون میخواد دامادشون بشم
دیگه اینجور باهام رفتار نمیکرد اینجوری بهم نمیگفت
و ناراحت نمیشدم..اگر میدونست بعضیا با پر رویی
با دخترشون میان خونه ما حرفایی میزنن که خانوادمم
متوجه میشن نیت اونجا چیه و غیر مستقیم میخوان
ما دخترشونو بگیریم..دیگه اینجوری بهم نمیگفت
کاش میشناختتم..کاش میدونست چقدر ادم خوبیم
کاش خودشم میدونست خانوادشم به احتمال زیاد
قبول میکنن چون یکی قبلا بهم گفت خانوادش قبول میکنن
کسی که دوست یا معتمد پدرش بود..من مغرور و خودشیفته نیستم
یه انسان خاکی بی الایش و با ایمانم
از خودم تعریف نیست اینا
خدایا خودت دریاب
|