بعضی وقتا باورش برات سخته برای تنها کس زندگیت
از همه چیت بگذری بدون اینکه بهش بگی
همه چیت بشه خوشبخت کردن اون ولی الان....
تنهایی مونده بودم زیر آوار قسط خونه مجبور شدم ماشینمم
بفروشم زهرا نمیدونست یعنی نگفتم
وقتیم به این سن میرسی نمی تونی از بابات کمک مالی بخوای
غرورت نمیذاره
البته بعدا پدر هم کمک کرد الان 300میلیون می خوان خونه رو
چی فایده...
خب خرید خونه تو این سن برا من تنهای واقعا سخت بود
قبلا با چند فروشگاه در چندجای کشور ارتباط داشتم
برا فروش فرش بود بعدا که خودم تنها کار کردم ولش کردم
الان باز می خوام مثل قبل ادامه بدم
زهرا؟ ازش خبری ندارم هیچ وقت نفهمید چیکارا دارم میکنم
آخرین بارم که اونطوری ناراحتم کرد تازه حالم خوب شده
شاید تقصیره منه
زهرا؟
نظرات شما عزیزان:
|