دیشب تا صبح فقط گریه کردم چقدر از خدابخوام
من فقط میخواستم حقیقتو بدونم
من جز زهرا و خدا کسی رو نداشتم تا از زهرا اطلاع بده
مثل خر سرمو انداختم کار کردم تا برم خواستگاریش
اومد گفت نامزد کرده..
من بخدا باور نکردم
امکان نداره زهرا قالم بذاره
اما دیگه خستم چقدر سره نماز گریه کنم
حالم خوب نیست برم نمازمو با گریه بخونم
زهرا اگه میذاشت نظرش نسبت بهم تغیر میکرد مطمعن بودم
اما حاظر نیست جوابمو بده
فقط میگه نامزد کرده..
دیگه قلبم تحمل این همه غصه رو نداره
من جز محبت براش کاری کردم مگه
خدایاا خودت بگو بهم
خدایاا من کیو دارم از زهرا بهم بگه که نامزد کرده یا نه؟
خدایاا کجایی
|