از گل خیلی ناراحتم....باورش برام سخته بعضی کاراش
شمارشو وقتی با من کار داره روشن میکنه
وقتیم کارش تموم شد خاموش میکنه...نمیدونم منو چی فرض کرده
اگه بهم اعتماد نداره تا شمارشو نده....پس همون بهتر هیچ وقت اعتماد نکنه
خسته شدم...چندبارم به روش آوردم...ولی باز شمارشو نداد...
به من یه کاری مهول میکنه بعد میرم میبینم به یه پسرم گفته
خیلی بهم برخورد...بهش چیزی نگفتم اما همون بهتر از درساش عقب بمونه و مدرکش ازاعتبار بیوفته
من تا حالا به خاطرش به دختریم نگاه نکردم اما اون 24ساعت گوشیش دستش باشه معلوم نباشه
با کی حرف میزنه...تا جایی که استادا بهم برگردن بگن...به خاطره کارش برا اینکه از درسش
نیوفته با استاد حرف میزدم خواستم زنگ بزنم اونم بحرفه دیدم خاموشه
به شعورم بعد جور بر خورد تصمیم دارم منم شمارمو عوض کنم تا ببینه من چی کشیدم
گل ازت ناراحتم...همین..چقدر پشتت وایسم ولی تو خالیم کنی...
با همین استاد همین روزا شرکتو ثبت میکنیم...منم مدیر عامل میشم
چه فایده....اون کسی که باید درک کنه اینجوری........
این مطلبو پاک نکردم تا بگم
((ببخش گلم یکم ناراحت بودم))
نظرات شما عزیزان:
|